loading...

بهترین مرجع مسجد غدیر باباعلی مشهد

بازدید : 11
پنجشنبه 4 اسفند 1401 زمان : 10:36

سعید ، یک‌سال و هشت ماه قبل از تاریخ خاطر گردیده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدنش وارد می‏خواهد شد . این زخم‏ها، بهبود می‏یابد، اما غده‏ای در حیطه‏ی شکم پدید می‏آید . آغاز، خیال می‏نمایند که فتق می باشد، اما با سپری شد یک‌سری مسجد غدیر باباعلی ارشاد مشهد ماه، پزشکان معالج، اظهار می‏نمایند که غده‏ی سرطانی هست و می بایست اورا برای درمان به طهران ببرند .

او‌را به طهران می‏آورند و در «مریض خانه هزار تختخوابی‏» بستری می‏نمایند . پس از مثال‏برداری و احراز غده‏ی بدخیم سرطانی، اورا به «بیمارستان الوند» منتقل می‏نمایند و غده‏ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم وی خارج می‏آورند، البته در دوران کوتاهی، مکان غده ، مالامال می‏خواهد شد . پزشکان ، اظهار می‏نمایند که با این رویش مسجد غدیر فلاحی مشهد سریع غده ، دیگر کاری از ما ساخته وجود ندارد .

مامان سعید ، شبی در خواب می‏بیند که به وی می‏گویند: «سعید را به مسجد جمکران ببرید » .

طبعا، یک زن سنی، نمی‏داند که مسجد جمکران کجا می‌باشد ، البته وقتی که خوابش را برای دیگر افراد نقل می‏نماید ، اورا به مسجد جمکران قم پند می‏نمایند .

او ، سعید را با دیگر فرزندش، محمد نعیم، به قم می‏آورد و فورا به مسجد مقدس جمکران مشرف می‏شوند .

سعید ، روز سه‏روز شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت ‏یک و نیم عصر، وارد مسجد جمکران می‏گردد مسجد بابا غدیر مشهد. خدام مسجد ، حال و روز او را که به این منوال می‏بینند، او‌را در اتاق شماره‏ی هشت زایرسرای مسجد ، اسکان می‏دهند .

مامان سعید ، ایفا مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمد نعیم، انجام مسجد را انجام می‏دهد ، بعد از آن عریضه‏ای مسجد غدیر بلوار معلم مشهد تهیه می‏نماید و آن را در چاه می‏اندازد ، و با دلی سرشار از آرزو ، به پایین اهمیت‏حضرت بقیة‏الله، ارواحنا فداه ، متوسل می‏خواهد شد .

سعید ، یک‌سال و هشت ماه قبل از تاریخ خاطر گردیده، در یک تعمیرگاه ماشین، پایش می‏لغزد و به چاهی که روغن و فاضلاب تعمیرگاه در آن می‏ریخته می‏افتد، و جراحت‏های مختلفی بر بدنش وارد می‏خواهد شد . این زخم‏ها، بهبود می‏یابد، اما غده‏ای در حیطه‏ی شکم پدید می‏آید . آغاز، خیال می‏نمایند که فتق می باشد، اما با سپری شد یک‌سری مسجد غدیر باباعلی ارشاد مشهد ماه، پزشکان معالج، اظهار می‏نمایند که غده‏ی سرطانی هست و می بایست اورا برای درمان به طهران ببرند .

او‌را به طهران می‏آورند و در «مریض خانه هزار تختخوابی‏» بستری می‏نمایند . پس از مثال‏برداری و احراز غده‏ی بدخیم سرطانی، اورا به «بیمارستان الوند» منتقل می‏نمایند و غده‏ای به وزن یک کیلو و نیم از شکم وی خارج می‏آورند، البته در دوران کوتاهی، مکان غده ، مالامال می‏خواهد شد . پزشکان ، اظهار می‏نمایند که با این رویش مسجد غدیر فلاحی مشهد سریع غده ، دیگر کاری از ما ساخته وجود ندارد .

مامان سعید ، شبی در خواب می‏بیند که به وی می‏گویند: «سعید را به مسجد جمکران ببرید » .

طبعا، یک زن سنی، نمی‏داند که مسجد جمکران کجا می‌باشد ، البته وقتی که خوابش را برای دیگر افراد نقل می‏نماید ، اورا به مسجد جمکران قم پند می‏نمایند .

او ، سعید را با دیگر فرزندش، محمد نعیم، به قم می‏آورد و فورا به مسجد مقدس جمکران مشرف می‏شوند .

سعید ، روز سه‏روز شنبه یازدهم جمادی الاولی 1414 هجری ساعت ‏یک و نیم عصر، وارد مسجد جمکران می‏گردد مسجد بابا غدیر مشهد. خدام مسجد ، حال و روز او را که به این منوال می‏بینند، او‌را در اتاق شماره‏ی هشت زایرسرای مسجد ، اسکان می‏دهند .

مامان سعید ، ایفا مسجد را فرا می‏گیرد، با پسرش، محمد نعیم، انجام مسجد را انجام می‏دهد ، بعد از آن عریضه‏ای مسجد غدیر بلوار معلم مشهد تهیه می‏نماید و آن را در چاه می‏اندازد ، و با دلی سرشار از آرزو ، به پایین اهمیت‏حضرت بقیة‏الله، ارواحنا فداه ، متوسل می‏خواهد شد .

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 183
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 268
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 4
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 269
  • بازدید ماه : 697
  • بازدید سال : 15144
  • بازدید کلی : 21509
  • <
    پیوندهای روزانه
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی